پر شده ام از مهمانی پرم از پیتزا و باغ و گردش دسته جمعی.سبزی خوردن و از آن هم مهمتر هلو .هلوهایی که وقتی می خوری آب از ساعد دستت سرازیر میشود. توی مهمانی معذبی چه جوری بخوریش که آبروریزی نکنی .دل هم که نمی شود کند.
میوه میوه میوه های شیرین و آبدار.یک وقتی عاشق خربزه بودم اینبار نتوانستم که بخورم.بسکه شیرین بود.اما از هندوانه نمی شود که گذشت.توی این گرمای جانکاه هندوانه می طلبد.
از همه اخبار بی اطلاعم .دسترسی به اینترنت کم دارم انگار خیلی هم اهمیتی ندارد اینجا کمتر کسی علاقه به اخبار دارد.تلوزیون منزل مادرم که یک زمانی عضوی از خانواده بود روزهای بازنشستگی را می گذراند.فقط ساختمان پزشکان و سریال ستایش طرفدار دارد .
همه لباسهایی که با خودم آورده ام دمده و بی ریخت به نظر می رسد.بسکه اینجا همه خوش لباس و شیک پوشند.و خانه ها به قصر های کوچک پر تجمل شبیهند.پر از دکور قابهای زیبا کریستالهای رنگارنگ.فرشهای زیبا وهمه چیز در نهایت سلیقه.4 سال پیش هم همینجوری بود من دقت نکرده بودم .
دلم برای بارانهای ایرلند تنگ شده .برای سادگی خانه خودمان .برای اضطراب فهمیدن خبرهای جدیدکه تنها استرسمان بود.اینجا همه چیز نگران کننده است.حتی رنگ روسری که اگر با مانتو نخواند.
اینجا خیلی باید مواظب حرف زدنمان باشیم .همه دل نازک شده اند کوچکترین حرفی ممکن است باعث رنجیدن کسی شود.یکجورایی همه عصبانی اند.و این عصبانیت را میشود در طرز رانندگیشان دید.
ایرانم .ایران خودمان.اما دلم برای خانه ساده ام در آن سر دنیا تنگ است.وجدان درد می گیرم وقتی حس می کنم دلم میخواهد هر چه زودتر بر گردم.
فردا اول ماه رمضان است و من هنوز 2 هفته دیگر مهمان خواهم بود مهمان مملکت خودم
اينجا ايرانه
ReplyDelete--------------------------------------------------------------------------------
اینجا ایرانه یه گربه ی هفت هزارساله ، که زندست تاوقتی که نفت خام داره..
اینجا چهارفصله ولی تو دل مردمش ، فقط برف زمستونو سرمایه داره
اینجا آیینه ها تو رو به تو نشون نمیدن ، ببین گربه منو به کجا کشونده میگم
مردم همه توی رویاهاشون قدم میزنن ، تقدیرو واسه همدیگه رقم میزنن
اینجا چوبه ی داره تنبیه انحراف ، واژه ی تظاهره معنی احترام
اینجا آبرو سی دی تو دسته بچته ، چیزی که دستتو بگیره دست حسرته
اینجا دین من توجیه کثافت کاریه منه ، تو یه مجرمیو حکم اسارت دادی به تنت
چی دوست داری بشنوی از این بشر ، خواهر روسری سرت کن که من تحریک نشم ؟؟
اینجا صف اول نماز پست و مقامه ، علم و تجربه رو از بین برده روابط
اینجا ریش بذار یقه ببند کارت رو غلتکه ، خنجرو غلاف کن بشو وارد تو محلکه
اینجاگفتن حقیقتم جواز نداره ، اونقدر مشکل داری که واست حواس نذاره
اینجا بچه ی 10ساله قمه به دسته ، مرض غرب زدگیه حالا زده به نسله
اینجا خاک اجداد منه ایران من ، داره هر روز بازم میشه ویرانه تر
چرا عادت داری بالاسرت شلاق باشه ؟ وقتی ستاره ای نداری تو شبهات آره
بنویس با خون مردم بی ستاره ، بنویس از جوونی که زندانو پیشه داره
بنویس عاقبت ماها در به درییه ، اینجا ایرانه گربه ی قلب زمینه
اینجا زندگی نمیکنن نفس میکشن ، طعم خون برادرو از رو هوس میچشن
اینجا مادربزرگامون قصه نمیگن ، آخه بچه ها دیگه ته قصه رسیدن
اینجا منتو به تلاش ترجیح میدن ، سر صندلی تو مترو هم درگیر میشن
اینجا گوش های مردم شعار پرستن ، به هم میگن پیدا نمیکنی تو هارتر از من !
آخه تفریح سالم جوونا سیگاریه ، دخترو زمین زدن از روی بیکاریه
اینجا ایرانه و از بالا خشگله همین ، توش که بیای یه چیزایی هست مشکله نگی
اینجا جای بحثای سیاسی فقط تو تاکسیه ، مهندس مملکتم پشت دخل واکسیه
اینجا نابغه هامون همشون بورسیه تو غربن ، نخوانم برن مجبورن راضی بشن قلبن
اینجا هرکی به خودش میگیره ژست سرباز ، حتی پرنده ها هم ندارن حس پرواز
اینجا واسه ی خودش داره هر کی قبله ای ، کسی فکر تو نیست تا وقتی زنده ای
کناره هر راه راست هزار تا بیراهه هستش ، آینده ای نداری چون ایران بیمار نسلش
تا بخوای بجنبی پشتیا زیرت میکنن ، خیلی راحت سختیا پیرت میکنن
چشمای منه بازم میشه از غم خیس ، قلمو میندازم توانی تو دستم نیست
فقط با رفتن راه میشه به جایی رسید ، اینجا واسه رسیدن راهی جز رفتن نیست
اینجا خاک اجداد منه ایران من ، داره هر روز بازم میشه ویرانه تر
چرا عادت داری بالاسرت شلاق باشه ؟ وقتی ستاره ای نداری تو شبهات آره
بنویس با خون مردم بی ستاره ، بنویس از جوونی که زندانو پیشه داره
بنویس عاقبت ماها در به درییه ، اینجا ایرانه گربه ی قلب زمینه
بهرام
سلام، دوست گرامی ''رد پا'' چه زیبا کشورمون ایران را به تصویر کشیدی، من سپاسگزارم
ReplyDeleteدوست گرامی رد پا:
ReplyDeleteبا خیلی از نظراتتان در باره کشورمان موافقم اما من به اندازه شما همه چیز را سیاه نمی بینم.
ممنونم که خواننده نوشته هایم هستید
ناشناس عزیز از شما هم که پیگیر مطالبم هستید سپاسگذارم
من هم اگر فرنگ بودم و تا گلو در این سیاهی فرو نمیرفتم و یا اینکه نسبت به سیاهی این مملکت حساس نبودم مثل شما همه چیز را سیاه نمیدیدم! البته اینها را با الحن شوخی گفتم . . .
ReplyDeleteردپا
ReplyDeleteما بقول شما فرنگ نشینها هم نسبت به سیاهی ها بی احساس نیستیم باور کنید.هنوز هم یک چیزهایی از تمدن و فرهنگ و آداب و سنن باقی مانده که سر بلندمان کند اگر چه که می دانم همانها هم دارد روز بروز کمرنگ تر میشود
یک سوال دیگر نمی نویسید یا آدرس وبلاگتان تغییر کرده یا من نمی توانم وبلاگتان را باز کنم؟
دیگر سوالی نیست، آدرسی نیست، وبلاگی در کار نیست، بیشتر باید بخوانم تا بنویسم. اما با نظرات مزاحم شما و سایر دوستان سرزمین مجازی میشوم.
ReplyDelete