من نمی دونم چرا ما آدما دوست داریم خودمونو گول بزنیم.همیشه توی ارتباطمون با دیگران یه اشکالاتی هست که اون ته ته دلمون می دونیم ازخودمونه اما نمی خوایم باور کنیم که این خودمونیم که مقصریم . یکیش همین خود من بجای اینکه گوشی تلفن رو بر دارم وپس ازشنیدن چند تا بوق حرف حسابمو بزنم نشستم اینجا دارم اون حرفها رو که فکر می کنم حسابه می نویسم. می خواستم بهش بگم :بجای اینکه با من مهربون باشی نگاه کن ببین کی از من بهت نزدیکتره که احتیاج به محبت تو داره . بهتر نیست آدم اول یه مادر مهربون باشه بعد یه خاله دوست داشتنی ؟ مهمتر نیست اگه آدم یه عموی مهربون باشه تا یه برادر شوهر با مسئولیت ؟ مهمتر نیست اگه آدم اول یه خواهر خوب باشه بعد یه دختر خاله دلسوز؟
کامپیوترهمین جاست جلوی روم می تونم یه ایمیل براش بفرستم و بنویسم :آخه دوست من یه چیزایی تو زندگی هست که اصلی تره مهمتره پرداختن بهش واجب تره .این کار تو مثل روزه بی نمازه که محبتت رو از نزدیکات دریغ می کنی اونوقت دریای مهر میشی برای غریبه ها
نه ازم بر نمیاد بهش زنگ بزنم حتی ازم برنمیاد براش بنویسم .اینجا می گم خوند و فهمید که خدا رو شکر می دونم اینجا سرمیزنه اگر نه هم که همین که اینجا نوشتم و شما خوندین خوشحالم خب اینم روش منه حرفمو میزنم حالا مستقیم نشد غیرمستقیم
کامپیوترهمین جاست جلوی روم می تونم یه ایمیل براش بفرستم و بنویسم :آخه دوست من یه چیزایی تو زندگی هست که اصلی تره مهمتره پرداختن بهش واجب تره .این کار تو مثل روزه بی نمازه که محبتت رو از نزدیکات دریغ می کنی اونوقت دریای مهر میشی برای غریبه ها
نه ازم بر نمیاد بهش زنگ بزنم حتی ازم برنمیاد براش بنویسم .اینجا می گم خوند و فهمید که خدا رو شکر می دونم اینجا سرمیزنه اگر نه هم که همین که اینجا نوشتم و شما خوندین خوشحالم خب اینم روش منه حرفمو میزنم حالا مستقیم نشد غیرمستقیم
یک چیز برام عجیب هست. محبت اختیاری هست یا اینکه غیر ارادی؟؟!! اگر من انتخاب بکنم که به فلان کس محبت کنم و به کس دیگر محبت نکنم هنوز میتونم بگم که با محبتم؟! احتمالا آره، مثلا من به برادری که همیشه و همه عمر دعوا دارم و حرف هم را یک کلام هم نمیفهمیم محبت نمیکنم اما به غریبه ای که توی محل کار همیشه هوای من را داره محبت میکنم. نتیجه من این هست که در صورتی انتقاد شما درست هست که اطمینان داشته باشید آن دوست شما بدون دلیل و علت خاصی مثلا به فرزند خودش محبت نمیکنه اما به دیگران آری. یه چیزهایی تو زندگی واجب تر و مهم تر هست، اما چه کسی آن چیزها را مشخص میکنه. مرجع کیست؟
ReplyDeleteبه نظرم نمی تونه صرفا اجباری یا اختیاری باشه بستگی داره شما تو چه موقعیتی باشی.بعضی وقتها هم که کلا فطریه مثل محبت مادر به فرزند.اما من اتفاقا می خوام از همین مثال شما استفاده کنم.بیاین یه جور دیگه نگاه کنیم توی همه عمری که با برادرت اختلاف نظر داشتین چقدر به هم ابراز علاقه کردین؟ تا این تاریکی و کدورت بینتون کمرنگ بشه ؟چقدر سعی کردین به هم نزدیک بشین؟چقدر احساس مسئولیت داشتین نسبت به هم؟من میگم راست میگه مولاتا از محبت خارها گل میشود.مخصوصا که به عزیزت باشه.
ReplyDeleteمن میگم اگه بزرگترا پیشقدم نشن برای ابراز دوستی کوچیکترا از کجا اونو یاد بگیرن که تلافی کنن؟اصلا بیخیال کوچیکتر بزرگتر ازمون کم میاد پیش دستی کنیم تو ابراز علاقه به عزیزامون حتی اگه هیچوقت سعی نکرده باشن حرفمونو بفهمن؟
البته یه جاهایی آدم ترجیح میده راحت باشه.ول کنه طرفو به امان خدااما قبول کن که کمتر پدری این کارو میکنه وکمتر کسی کهتو زندگی شعارش محبت بوده و بس.
راستش توی مورد من این راحت طلبی شکل خود خواهی گرفته شاید برای همینه که سعی دارم قبل از اینی که دیر بشه یه کاری بکنم .حیفه رابطه های قشنگه که سر فشار زندگی تبدیل بشه به سردی و کدورت اونم بین آدمایی که کس دیگه ای رو ندارن جز خودشون
محبت اینه که وقتی شمارت را روی صفحه موبایلم می بینم حس خوبی بهم دست میده. یه جور ارمشی که انگار می دونم تو کریمی و با کریمان کار ها دشوار نیست
ReplyDeleteمی دونم که اگر بد ترین چیز دنیا هم اتفاق افتاده باشه اون طرف قضیه تویی وبا تو همه چیز خوبه ;)
ناشناس عزیز من چقدر این سبک نوشتن برام آشناست کاش با اسم خودت اومده بودی
ReplyDeleteمحبت یه دونه است حب و اون دادن دونه است به کسایی که دونه ندارن ادمی که دونه نداره نمی تونه با محبت باشه ریشه دونه دونستنه که از دان ودانایی میاد بقول مولانا این محبت هم نتیجه ی دانش است کی گزافه بر چنین تختی نشست پس کسیکه داناتره مسئولتره
ReplyDeleteپس کسیکه داناتره مسئولتره
ReplyDeleteرحما جان نوجوون که بودم به بار عین همین جمله رو بهم گفتی .نمی دونم چرا همیشه بیخودی فکر می کردم که من داناترم پس باید مسئول تر باشم .یه عمر طول کشید تا بفهمم حیلی هم سرم نمیشه اونوقت بود که بار سنگین مسئولیتو انداختم رو دوش یکی دیگه تا فکر کنه که اونه که دانا تره جالا هم من راحتترم هم اون.
بابت تعریف دقیقت از محبت واقعا سپاسگذارم
اول این که، محبت باید دو طرفه باشه و اگه بی محبتی به وجود میاد اشکال از هر دو طرفه، دوم این که، بگذارید شیوه محبت کردن را خود شخص انتخاب کنه، این که توقع داشته باشیم به شیوه خودمون به ما محبت بشه نشان کم لطفی است.تعیین مسیر و مجرا برای محبت, کار درستی نیست.
ReplyDeleteآیکون افسردگی شدید !
ReplyDeleteمن چرا نمیتونم اینجا نظر بزارم ؟
توی انتخاب نمایه همه موارد رو میزنم اما ارسال نمیشه البته فکر کنم بخاطر ضد فسلتریه که استفاده میکنم ...اما...بازم تلاش میکنم.
گاهی کاریش نمیشه کرد آخه به کسی که چند دفعه سر میزنی زنگ میزنی و جویای کار و زندگی و گرفتاریش می شوی اما محلی نمیگذارد چه میشود کرد ؟ گاهی بعضی از دوستان غریبه معرفتشان از نزدیکترین کسان آدم بیش می شود و این پیوند و نزدیکی شرط لازم برای محبت هست اما شرط کافی نیست !
محمد (باران)
با ناشناس دوم موافقم، محبت باید دو طرفه باشه و الی آخری که ایشان گفتند. مژگان خانم حرف شما به طور کل درسته اما من بر نظر خودم پافشاری میکنم. به نظر من محبت کردن مثل هنر یک احساس درونی هست و البته مثل هنر میشه آن را پرورش داد اما نمیشه با یک سلیقه شخصی یا خاص محبت کردن را تعریف و برایش خط و روش تعیین کرد. مبنای حرف من این نبود که آیا من برای دوستی و محبت با برادرم تلاش میکنم یا نه. حرف من این بود که حالا به هر دلیل چه مقصر من باشم چه برادرم چه هر دو، محبت کردن و میزان آن ارتباطی به نزدیکان و غریبه ندارد، فقط به نوع ارتباط وجود دارد. اگر غیر از این باشد به نظر شخصی من این محبت ناقص است. در کل حرف من این است که میشود شما به یک غریبه بیشتر از یک آشنا محبت کنید و من در این اشکالی نمیبینم.
ReplyDeleteمن این نوشته رو نوشتم و یه جورایی هم جواب داداز همه تان ممنونم که با نوشتن کامنتهای خوبتان کمکم کردید تا این گره پیش آمده را کَمکی شل کنم .
ReplyDeleteیادمان نرود یه وقتهایی هم پیش قدم بودن را تجربه کنیم.