روزی که فامیلای رضا جمع شده بودن خونه ما برای بله برون برادرم منو کشید کنار و پرسید:تو نمی خوای درستو ادامه بدی تو دلم گفتم من دارم عروس میشم این دست بردار نیست.به هر حال دلشو نشکستم گفتم دلم که میخواد اما خدا شاهد بود دلم نمی خواست . برادرم ولی حواسش جمع بود و همون شب از داماد تعهد گرفت که من حق ادامه تحصیل داشته باشم.البته ناگفته نمونه که اگه اون تعهد هم گرفته نمی شد من آزاد بودم که تا هر جا دلم می خواد درس بخونم.اون روزا گذشت من ازدواج کردم و به زودی صاحب بچه شدم ولی سرم تو زندگی گرم نشد .یه چیزی کم بود که نمی فهمیدم چیه؟ متین که از آب و گل در اومد دیدم نه این اون زندگی که می خوام نیست.یه چیزی یه جایی لنگ می زنه.با رضا در میون گذاشتم گفت قول دادم سر حرفم هستم یا علی .ثبت نام کردم کلاس کنکورهمون سال دانشگاه قبول شدم .چهار سال بعدش استادمون بهم گفت: خانم فلانی حیفه تو می تونی نمی خوای ادامه بدی گفتم نه بابا همین چهار سالم که به بچه م و همسرم نرسیدم بسه.درس دیگه نه!!! معلم شدم که بجای درس خوندن درس بدم و درس بپرسم. اما از اقبال ما اونجا هم هر روز کلاسهای ضمن خدمت بود و روش تدریس.چند سال بعد به یه دلایلی از آموزش و پرورش زدم بیرون رفتم تو اون شرکت کذایی شدم مسئول سایت کودک فکر کردم از درس خوندن برای همیشه فرار کردم اما نه کامپیوتر بود و هر روز یه نرم افزارجدید که باید آموزش می دیدیم.بعدشم برنامه مهاجرت پیش اومد اینجا باید می رفتم کالج که زبان یاد بگیرم.کالج که تموم شد یکی بهم گفت اگه می خوای انگلیسیت کامل شه کالجتو ول نکن منم دیدم کار که نیست از اون آدمایی هم نیستم که اهل خونه نشستن باشم ثبت نام کردمو پذیرفته شدم سال اول مدیا الانم که دارم دیزاین تکنولوژی می خونم. دیروز تو دفتر آموزش خانوم مسئول اونجا یه سوال ازم پرسید یه جوابی بهش دادم که خودم دارم شاخ در میارم از دست خودم پرسید اینجا درست تموم بشه برنامه ات برای آینده چیه؟گفتم اگه کار پیدا کنم که عالیه وگرنه دوست دارم ادامه تحصیل بدم تو NUI!!!!!!!!!!!
NUI یه دانشگاه معتبر تو گالوی هستش.به جان خودم بیجا کردم گفتم .مثل همون دروغی که به خان داداش گفتم سالها دامنمو گرفت.خدایا یه بار کر شو نشنو چی گفتم
حالا می فهمم چرا اول مهر وبوی پاک کن دفتر و قلم خوشحالم نمی کنه
فردا اول مهر تو ایرانه. به همه اونایی که درس خوندنو دوست دارن با بوی پاک کن و مدادتراش حال می کنن وعاشق جزوه نوشتن هستن شاد باش میگم.
فقط خدا کنه این یه مطلبو بچه هام نخونن که بد آموزی نداشته باشه براشون.
مژگان جان سلام. ببخشید عزیزم یک چند وقتی نبودم. سرم به خلوت آشفته خودم گرم شده بود.امیدوارم تا اونجایی درس بخونی که ازش لذت می بری. اول مهر و بوی مداد و پاک کن ، بدون لذت درس خوندن هیچ فایده ای نداره...
ReplyDelete