نشستم یه عالمه مطلب جدید نوشتم ولی وقتی خوندمشون دیدم طبق قول و قرارهایی که موقع ساختن این وبلاگ با خودم بستم نمی تونم نشرشون کنم چون قرار ندارم بد قولی کنم ، حتی به خودم . این شد که اون مطلبها همینجوری دست نخورده موند تو دسته ذخیره شده ها، اینم خودش یه جور خودسانسوریه دیگه. آخه آدم عاقل که نمیاد هر چی تو دلشه رو یه جایی بنویسه که هم شوهرش می خونه هم پسرش هم پسر خاله اش تازه یه مشت بیکار تر از خودشم هستن که اونا هم منتظر نشستن یه مطلب جدید پست کنی زود بیان بخونن(البته ببخشید شما رو نمی گم ها ، شما که ماشالله آدم با کمالاتی هستی ).بعد یه جورایی دلمم نمی خواد هی دوستام بهم سر بزنن ببینن هیچی ننوشتم ، دلخور بشن .اینه که مطالب این روزام یه خورده آبگوشتی شده مثل پست دیروز و همینی که الان خوندی.خلاصه به بزرگی خودتون ببخشید دیگه ،بعضی وقتها اینجوریه.
پ.ن1:اونقد خوشحالم بلاخره ویرگول رو تو صفحه کلیدم پیدا کردم که دلم میخواد بجای همه ویرگولهایی که تا حالا نذاشتم ازش استفاده کنم،
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
پ.ن2: بلاخره عکس گربه زرده رو گرفتم فرصت خوبیه که به شماها هم نشونش بدم ،این روزا بیشتر بهمون سر میزنه.
پ.ن3: امروز این ویدئو رو دیدم ،این آقای مُرجی خیلی کارش درسته ،به جان خودم
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=wb8HL5TSDFg#!
پ.ن1:اونقد خوشحالم بلاخره ویرگول رو تو صفحه کلیدم پیدا کردم که دلم میخواد بجای همه ویرگولهایی که تا حالا نذاشتم ازش استفاده کنم،
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
پ.ن2: بلاخره عکس گربه زرده رو گرفتم فرصت خوبیه که به شماها هم نشونش بدم ،این روزا بیشتر بهمون سر میزنه.
پ.ن3: امروز این ویدئو رو دیدم ،این آقای مُرجی خیلی کارش درسته ،به جان خودم
No comments:
Post a Comment