Home-made cakes can bring smile to anyone’s face:)
Order your favourite cake for your special event today and don't forget to share if you know anyone who might like one!
sarab1345@yahoo.ie
00535 86 7306683

Friday, 25 February 2011

تازه وارد قسمت سوم

 فردای اونروز تازه وارد سر کلاس حاضر نشد  همینطور روز بعدش همه حالشو از همدیگه می پرسیدن و هیچ کس خبری ازش نداشت چون اون تنها فرصت پیدا کرده بود که که اسمشو بگه و بگه که از کجای این دنیای خاکی اومده و فرصتی پیدا نکرده بود که حرفاشو بزنه و خودشو بیشتر معرفی کنه .توی کلاسایی از این دست خیلی طبیعی بود اگه یه نفر چند روز هم متداولا غیبت می کرد پس کسی نگرانش نشد ولی همه انگار یه جورایی دلتنگش شده بودن .صبح روز چهارم قبل اومدن معلم در باز شد و اون دوباره توی چهار چوب در ظاهر شده بود خوشخالی توی صورت همه مشهود بود اونروز هم مناسبترین لباسو پوشیده بود و معلوم بود که قبل از اومدن دقایقی رو جلو آینه سپری کرده . عطر خوشبویی زده بود هماهنگی لباسش با کفشی که پوشیده بود نشون از یه سلیقه هنرمندانه داشت .تا اینجا که تازه وارد دل همه رو برده بود .هنوز از ورود اون چند لحظه ای نگذشته بود که خانم منشی موسسه در کلاسو باز کرد و با خوشرویی اعلام کرد که معلم اون ساعتشون تماس گرفته وگفته که نمی تونه امروز سر کلاس حاضر بشه و از همه عذر خواهی کرده  و اونا می تونن اگه د.وست دارن تو کلاس بمونن و باهم صحبت کنن یا اینکه به خونه هاشون برگردن . . بعد هم با همون خوشرویی در کلاسو بسته ورفته بود.اولین کسی که موضع خودشو اعلام کرد تازه وارد بود  انگار می دونست بقیه منتظرن بدونن اون تو کلاس می مونه یا ترجیح میده برگرده بره خونش.با یه لبخن قشنگ رو به بغل دستیش کرد و گفت منکه هستم اینجا بهترین فرصته که صحبت کنم .حالا تکلیف بقیه روشن شده بود همه موندنی شدن
...
ادامه دارد.

2 comments:

  1. داستان نویس هم بودی و ما خبر نداشتیم؟

    ReplyDelete
  2. هنوز خیلی مونده به گرد پات برسم

    ReplyDelete