حدود دوسال پیش یه طلبی رو به یه نازنینی بخشیدم.طلبی که برای وصولش بیست سال صبر کرده بودم.روزی که اون نازنین اومد و گفت میخوام دین بیست ساله رو ادا کنم هرچی فکر کردم نتونستم قبول کنم..نه اینکه که اون طرف توانایی پرداخت نداشته باشه.نه اینکه من لازم نداشته باشم فقط همین که می دیدم بعد بیست سال این طلب فراموش نشده کسی زیرش نزده برام کافی بود بخشیدم به همین سادگی. چقدر هم ازاین بخشیدنم لذت بردم و خوشحال بودم .بخشیدم بدون اینکه فکر کنم این چیزی که الان حقه منه و دارم ازش می گذرم شاید گره دیگه ای رو باز کنه.نه اینکه اون موقع گره ای نبود.بود ولی گرفتن اون طلب اون گره ها رو باز نمی کرد.حالا نزدیک دو سال از اون روز گذشته و من الانه که می فهمم چقدر به اون طلبم احتیاج دارم .بازم نه برای خودم .برای یه نازنین دیگه که می دونم اگه اون طلبه الان دستم بودلازم نبود اینهمه حرص و جوش بخوره تا کارش راه بیفته.
گاهی نباید آسون از اون چیزی که فکر می کنیم حقمونه بگذریم .شاید اون حق یه عزیز دیگه است که ما داریم به همین سادگی هدرش می دیم
چرا ما ایرانیها دائماً در حال حسرت خوردن به گذشته هستیم؟ حتا شما که کار خیری کردی حالا در حال افسوس و حسرتش هستی... اگر هر کاری را در زمان خودش انجام دادید دیگر نیاز به حسرت نداره.
ReplyDeleteفکر کنم ربطی به ایرانی بودن نداشته باشه.حسرت هم اگه میخورم سر بی فکریه.این کار زمانی خیر بود که واقعا لزومی برای یادآوریش نبود.پس بدون کار خیر نبوده بی فکری بوده.اصلا برای همین نوشتم که تجربه بشه برای دیگران که قبل از گرفتن تصمیمهای اینچنینی یه کمی بیشتر فکر کنن و احساسی تصمیم نگیرن.
ReplyDeleteممنون که وقت میذاری می خونی و نطرتو منتقل می کنی
مزگان نازنین
ReplyDeleteباور من این است که آن طلب سهم دیگری بوده . که حتما به صاحبش رسیده یا خواهد رسید . گره ی دوست تو هم در جایی که حتی شاید تصورش را هم نکند باز می شود. جای همه چیز در این جهان محفوظ است . من به این باور ایمان دارم.
فرزانه عزیز منم امیدوارم همینطوری باشه که شما باور دارید
ReplyDelete