Home-made cakes can bring smile to anyone’s face:)
Order your favourite cake for your special event today and don't forget to share if you know anyone who might like one!
sarab1345@yahoo.ie
00535 86 7306683

Wednesday, 1 June 2011

آن پنجره بسته

احساس کسی را دارم که  از خیابانی می گذشته ناخودآگاه از پنجره باز اتاقی سرکی کشیده به حریم خصوصی کسی..یک پنجره که رو به آفتاب باز بوده و شاید کنجکاوی هر رهگذری را بر انگیخته باشد.شاید حق نبود که سرک بکشم و خلوتت را به هم بریزم با آن پرسش احمقانه که فلانی تویی؟خوب معلوم بود که تو بودی .داد می زد که تو هستی.پرسیدن نداشت.پنجره را بستی پرده ها را هم کشیدی
امروز از اینکه آن پنجره نازنین بسته شده و من دیگر توان سرک کشیدن به اتاقت را ندارم ناراحت نیستم.چیزی که از بسته بوده آن پنجره  آزارم میدهد این است که می ترسم راه عبور هوا را راه ورود نور خورشید به اتاقت را بسته باشم .پنجره ات را باز کن  نازنین قسم میخورم کاری با خلوتت نداشته باشم

پ .ن این  نوشته را تنها یک نفر به تمامی خواهد فهمید و همان یکی برایم کافی است

No comments:

Post a Comment