وقتی تصمیم می گیری همه دلبستگی هاتو بریزی تو یه کوله دست بچه ها تو بگیری بری بکنی از وابستگی ها. وقتی همه فکراتو کردی و آخرش به این نتیجه رسیدی که موندت فایده نداره .روزی که سر زدی به یکی یکی فامیلاتو دوربینتو بردی از تک تک شون عکس گرفتی باهاشون آخرین دستو دادی بوسیدیشون و گفتی حلالم کنین.وقتی توی فرودگاه مامانت از بغلت کنده نمیشد و چشاش شده بود یه کاسه خون از بس که از سر شب گریه کرده بود.وقتی هواپیما از زمین کنده شد وتو یه جای دلت غرق خوشی بود برای تمام شدن اون چند سال انتطارو رسیدن به یار یه جای دلت می گفت کنده شدی از اونجا که خونه خودت بود ماله خودت بود و داری میری یه جایی که تا آخر عمرتم اونجا بمونی مهمونی و وقتی خیلی چیزای دیگه . میدونستی یه روزی اون حال به سراغت میاد اون حسی که چنگ میندازه تو دلت که هر چی هم چشاتو می بندی که مامانتو تصور کنی تو آشپز خونه که داره غذا می پزه تصور کنی که راسته احمد آبادو گرفتی داری میری بالا تصور کنی شلوغی و ترافیک و اون کوچه باریکه که بن بست بود تصور کنی که سر ظهر داداشت دوغ گرفته آورده ناهارو دور هم بخوریم با دوغ.
نه دیگه این تصور کردنا جواب نمی ده.سر خودتو گول می مالی دلت تنگ شده خودتم خوب میدونی دلت تنگ شده برای همه اونایی که دوسشون داشتی و داری. دلت تنگه برای همه اون فضایی که یه وقتی دیر دیرت می شد بزاریش بری. دلت برای همه چیزای دوست داشتنی حتی دوست نداشتنی تنگ شده و اینو حالا که داری چمدونا تو می بندی و تند تند سوغاتی می خری و دلت می خواد حالا که داری میری برای مرغهای همسایه هم کادو ببری می فهمی.حالا می فهمی چقدر خوشبختی.اونقدر خوشبخت که می تونی دوباره مامانتو بغل کنی دوباره تو راسته احمد آباد و خیابون دانشگاه قدم بزنی و از ترافیک و هوای آلوده و گرونی و هزار کوفت دیگه گله کنی پس بابت این خوشبختی که حق مسلم خودت میدونی خدا رو شکر می کنی و دعا می کنی برای همه اونا که شاید از الان تو هم دلتنگترباشن هر چه زودتر این حق مسلم نصیبشون بشه و در کمال امنیت و آرامش به خونشون برگردن و از همه دلتنگی ها نجات پیدا کنن
خوب طعم این خوشبختی را بچشید و از آن دل بکنید. این طعم ناب اگر گرفتارش شویم به تلخی میزنه.
ReplyDeleteتلخیش را باور دارم چشیده ام .همانوقت که دوستان بسیار زیادی را دیدم که حق مسلمشان برای دیدار خانواده هاشان ازشان سلب شد.
ReplyDelete