از توی اتاق ماشین پست را که می بینم پله ها را چند تا یکی میکنم تا برسم به در.لای در چند تا پاکت هست با شوق پاکتها را از دریچه کوچک مخصوص نامه بیرون می کشم
یکی دوتا قبض برق و تلفن و یک برگه تبلیغاتی.از قبل هم می دانستم پست برایم نامه نخواهد آورد.هر کدوم از دوستام که بخوان خبری ازم بگیرن بهم تلفن میزنن اونایی هم که دورترن با ایمیل احوالمو می پرسن.اوایل که اومده بودم ایمیلام خیلی زیاد بود پر از دلتنگی کم کم تعداد اونا هم آب رفت و حالا روزانه کلی ایمیل فورواردی می گیرم که خیلی هاشو نخونده دلیت می کنم.امروز دلم نامه می خواست.دلم می خواست یه کسی با خط خودش برام از دلتنگیش می نوشت.برام از احوال دوست و آشنا خبر میداد اون
ته نامه هم یه شعرضمیمه بود که یعنی آخر رفاقت و مهربونی
امروز از پله ها که اومدم پایین یاد روزهای خیلی دور بودم .چه حوصله ای داشتیم !ساعتها برای همکلاسیم که از قضا تو کلاس هم کنارم می نشست نامه می نوشتم و به آدرس خونشون پست می کردم.هر روز لای در خونمون پر بود از پاکتهای نامه .با چه حوصله ای تمبرهاشونو جدا می کردم و نگه می داشتم.چقدر خوب بودن اون نامه ها.
امروز دلم میخواست لای در یه نامه باشه که کنار صفحه اش کلی گل و بلبل و قلب باشه.
یعنی این فضای مجازی واقعا به هم نزدیکمون کرده ؟ پس اون صمیمیته کجاست؟ دنبال اون می گردم.دنبال اینکه برای هم وقت بزاریم.کنار نامه های همدیکه گل بگشیم
امروز دلم میخواست لای در یه نامه باشه که کنار صفحه اش کلی گل و بلبل و قلب باشه.
یعنی این فضای مجازی واقعا به هم نزدیکمون کرده ؟ پس اون صمیمیته کجاست؟ دنبال اون می گردم.دنبال اینکه برای هم وقت بزاریم.کنار نامه های همدیکه گل بگشیم
No comments:
Post a Comment