Home-made cakes can bring smile to anyone’s face:)
Order your favourite cake for your special event today and don't forget to share if you know anyone who might like one!
sarab1345@yahoo.ie
00535 86 7306683

Sunday 20 February 2011

تازه وارد

در کلاس که باز شد همه نگاه ها ناخود آگاه به سمت در کشیده شد.جذاب بود  با قد نسبتا بلند   لباس شیکی تنش بود که معلوم بود با دقت انتخاب شده.اتو کشیده و منظم به نظر می رسید .یه سلام مختصر گفت  و روی تنها صندلی خالی نشست.هنوز کلاس پر بود از همهمه پیش از ورود معلم و با ورود او انگار این همهمه بیشتر شده بود . تازه وارد یکی یکی آدمای تو کلاس رو ورانداز کردهمه انگار بدشون نمی اومد در تیر رس نگاهش قرار بگیرن.معلم که وارد شد توجه ها از سمت او به طرف  معلم بر گشت و درس آغاز شده بود .اما کلاس بی تاب رسیدن زنگ تفریح اول بود  دقیقه ها کش اومده بودن دراز شده بودن و انگار قرار نداشتن برن و بگذرن و وقت کلاس رو به پایانش برسونن. اما مثل هر انتظاری بلاخره این انتظار هم به سر رسید و عقربه ها نشون دادن که حالا وقتشه
ساعت تفریخ اول که رسید از جاش تکون نخورد واینجا بود که همه ترجیح دادن بهتره این 15 دقیقه رو تو کلاس بمونن  حتی اونایی هم که سیگاری بودن نخواستن این دود آلوده رو تو اون دقایق وارد ریه هاشون بکنن و ترجیح دادن تو کلاس باقی بمونن و و از مصاحبت با هم لذت ببرن.
 روی صندلیش یه کمی جا بجا شد و بعد با لحن دلنشینی از کنار دستیش پرسید؟ ساعت بعدی چی داریم ؟
 آهنگ صداش توجه همه رو جلب کرد آخه  تا اون لحظه ساکت بود  و کسی صداشو نشنیده بودبجز همون سلام اول ورود که زیر لبی گفته بود
...
ادامه دارد

No comments:

Post a Comment