Home-made cakes can bring smile to anyone’s face:)
Order your favourite cake for your special event today and don't forget to share if you know anyone who might like one!
sarab1345@yahoo.ie
00535 86 7306683

Wednesday, 9 March 2011

دلم به فارسی گرفته است


این نوشته را از یک جایی کپی کردم آدرسش را برایتان می نویسم .حال و روز خودم است از زبان دیگری.امید که مقبول افتد


دلم به فارسی گرفته است.

اگه اینجا بود سفت بغلش مى کردم. 
صدا بغض‌دار است، بلند است، تازه دورگه شده. سرم را از روی روزنامه بلند می‌کنم که گوینده را ببینم. چشمهایش سرخ است. لابد گریه کرده. رفیق عینکى‌اش دارد با صدای آهسته دلداری‌اش می‌دهد. فوقش پانزده ساله باشند. کوله‌پشتی‌ مدرسه روی دوششان است.


دختر چشم‌بادامی کنار دستم تقویم آیفونش را مرتب مى کند.  بقیه یا کتاب می‌خوانند یا موزیک گوش می‌دهند یا با گوشی‌هایشان بازی می‌کنند.
هیچ‌کس نشنیده و نفهمیده که چند دقیقه پیش کسی، با کلمه‌های فارسی، با صدای بلند، از دل‌تنگی‌اش  حرف زده.


فقط من شنیده‌ام و فهمیده‌ام و دلم گرفته است. دلم به فارسی گرفته است.
اووووه… حالا حالاها راه مانده پسر جان. آن‌قدر دلت بگیرد، آن‌قدر برای خودت یواشکی گریه کنی، آن قدر به رفتن‌ها عادت کنی، از پشت پنجره رفتن را نگاه‌کنی، از پشت شیشه‌ی فرودگاه رفتن را تماشا کنی، حتی تابوت ببینی که می‌رود روی دست….آن قدربا خودت زمزمه کنی دیدم که جانم می‌رود… دنیا آوار می‌شود به سرت، تلخ می‌شوی، دلت تکه‌تکه می‌شود،  درد ضعیفت می‌کند، بی ‌طاقتت می‌کند، بعد چاره نداری جز آن که آرام آرام تکه‌ها را جمع کنی، دوباره سر هم کنی،  بچینی از سر نو. همین است زندگی..
این‌ها را من می‌گویم. با خودم. به فارسی. خوب است که نمی‌شنود. پانزده سالگی زود است که آدم این‌ها را بداند.

No comments:

Post a Comment